پيرمرد مهربان...
پيرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بود دختری جوان، روبه روی او، چشم از گل ها بر نمی داشتوقتی به ايستگاه رسيدند، پيرمرد بلند شد، دسته گل را به دختر داد و گفتمی دانم از اين...
View Articleتنهایی...
تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ...تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ...تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم ...تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست ...تنهایی را دوست دارم...
View Articleتقدیم به تو...
خدایا کسی را که قسمت دیگریستسر راهمان قرار ندهتا شبهای دلتنگیش برای ما باشدوروزهای خوشی اش برای دیگری...
View Articleخدا عشق و عشق خدا...
آموختم که خدا عشق است و عشق تنها خداست...آموختم که وقتی نا امید میشوم این خداست که با تمام عظمتش عاشقانه انتظار میکشدتا دوباره به رحمتش امیدوار شوم.آموختم اگر تا کنون به آنچه خواستم نر سیدم خدا برایم...
View Articleغافل از اینکه...
در کشور ما شاهی بود برای سرگرمی خود بازی ساخت...که دو نفر بر روی سنگ ترازو روند و هر کس که وزنش کمتر بود کشته شوداز بخت بدم منو یارم رو به روی هم افتادیم...من برای اینکه یارم زنده بماند ده روز غذا...
View Articleاگه دلت خواست...
اگه دلت خواست خورشیدم باش.اگه دلت خواست مهتابم شو...شب ها که خوابی آروم آروم اگه دلت خواست بی تابم شو...اگه دلت خواست آوازم باش تو که نباشی خیلی تنهام...اگه دلت خواست دلتنگم کن تو که نباشی دلگیرم...
View Articleحکم دل...
بار آخر من ورق را با دلم بر میزنم بار دیگر حکم کن اما نه بی دل با دلتدل حکم کن هر که دل دارد بیاندازد وسط تا که ما دلهایمان را رو کنیم دل که رو بیوفتد عشق حاکم میشود پس با حکم عشق بازی میکنیم اینم دل...
View Articleزندگی...
زندگی خیره شدن های دو چشم است به هنگام سحرزندگی دلهره و ترس تو با بوسه ی منزندگی دلخوریت از من و اندیشه ی من زندگی نقش دو گل بر تن دیوار اتاقزندگی صبر من و ناز تو و آمدن دیگری از بطن هم آغوشی تو و همین...
View Articleنازنینم...
نازنینم فاصله میان ما از کجا تا کجا بود...ما هر دو شکستیم تو دل ما را من غرورم را... هر دو بریدیم تو در عشق من از نبودنت...هر دو فراموش کرده بودیم تو راه و رسم عاشقی رو من هر کسی جز تو را...چه بی بهانه...
View Articleهنوز...
هنوز ردپایت در کوچه های دلم پا برجاست...هنوز حس میکنم با من هستی...صدایم میکنی و من با بغض بی پایان جوابت را نمیدهم تا بدانی چه دردناک است قصه ی بی کسی ام...
View Articleپيرمرد مهربان...
پيرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بود دختری جوان، روبه روی او، چشم از گل ها بر نمی داشتوقتی به ايستگاه رسيدند، پيرمرد بلند شد، دسته گل را به دختر داد و گفتمی دانم از اين...
View Articleتنهایی...
تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ...تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ...تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم ...تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست ...تنهایی را دوست دارم...
View Articleتقدیم به تو...
خدایا کسی را که قسمت دیگریستسر راهمان قرار ندهتا شبهای دلتنگیش برای ما باشدوروزهای خوشی اش برای دیگری...
View Articleخدا عشق و عشق خدا...
آموختم که خدا عشق است و عشق تنها خداست...آموختم که وقتی نا امید میشوم این خداست که با تمام عظمتش عاشقانه انتظار میکشدتا دوباره به رحمتش امیدوار شوم.آموختم اگر تا کنون به آنچه خواستم نر سیدم خدا برایم...
View Articleغافل از اینکه...
در کشور ما شاهی بود برای سرگرمی خود بازی ساخت...که دو نفر بر روی سنگ ترازو روند و هر کس که وزنش کمتر بود کشته شوداز بخت بدم منو یارم رو به روی هم افتادیم...من برای اینکه یارم زنده بماند ده روز غذا...
View Articleاگه دلت خواست...
اگه دلت خواست خورشیدم باش.اگه دلت خواست مهتابم شو...شب ها که خوابی آروم آروم اگه دلت خواست بی تابم شو...اگه دلت خواست آوازم باش تو که نباشی خیلی تنهام...اگه دلت خواست دلتنگم کن تو که نباشی دلگیرم...
View Articleحکم دل...
بار آخر من ورق را با دلم بر میزنم بار دیگر حکم کن اما نه بی دل با دلتدل حکم کن هر که دل دارد بیاندازد وسط تا که ما دلهایمان را رو کنیم دل که رو بیوفتد عشق حاکم میشود پس با حکم عشق بازی میکنیم اینم دل...
View Articleزندگی...
زندگی خیره شدن های دو چشم است به هنگام سحرزندگی دلهره و ترس تو با بوسه ی منزندگی دلخوریت از من و اندیشه ی من زندگی نقش دو گل بر تن دیوار اتاقزندگی صبر من و ناز تو و آمدن دیگری از بطن هم آغوشی تو و همین...
View Articleنازنینم...
نازنینم فاصله میان ما از کجا تا کجا بود...ما هر دو شکستیم تو دل ما را من غرورم را... هر دو بریدیم تو در عشق من از نبودنت...هر دو فراموش کرده بودیم تو راه و رسم عاشقی رو من هر کسی جز تو را...چه بی بهانه...
View Articleهنوز...
هنوز ردپایت در کوچه های دلم پا برجاست...هنوز حس میکنم با من هستی...صدایم میکنی و من با بغض بی پایان جوابت را نمیدهم تا بدانی چه دردناک است قصه ی بی کسی ام...
View Article